بررسی «هیچکس برای من مثل هاشمی نمیشود»
این پژوهش به بررسی پدافند غیرعامل (کُشافند) در پراکندگی حقایق در قرآن، نهج البلاغه و سخنان رهبر می پردازد: پدافند غیرعامل به معنای استتار، اختفاء و پراکندگی مکانی و زمانی امور مهم، برای جلوگیری از آفند دشمن (کُشـ+ـافند) و کم کردن خسارات هجوم دشمن است. بیگمان این یک راهبرد تازهنیست، و تنها در زمینه چیزهای ارزشمند نظامی یا صنعتی هم نبودهاست و قرآن با این شیوه ساماندهی شده است.
یکی از ایرادهایی که مستشرقین به قرآن میگیرند، پراکندگی ظاهری مفاهیمی از قرآن است که در واقع به شدت مرتبط است. این استراتژی پیچیدهای بوده است برای بقای حقایق ارزشمند دینی و ولایی و خارج کردن آنها از فهم بدوی منافقین و مصون ماندن از دستاندازی تحریفگران. در سایر ادیان به دلیل فقدان شرایط محفوظ ماندن کتب آسمانی و انتقال به نسلهایی که توان کنار هم دیدن حقایق پراکنده دارند، پدافند غیرعامل در سطح نازلتری به کار گرفته میشد، بنابراین زمینه تهاجم پذیری و تحریف کتب آسمانی بیشتر بود. اما در قرآن کریم به دلیل خاتمیت و سرشاری آن از حقایق بسیار ارزشمند و فرصت و توان ذهنی کافی برای درک حقایق پراکنده، استراتژی پدافند غیر عامل بسیار گسترده است. اعجازی که از نگاه مستشرقین، عیب دیده میشود.
v پدافند غیرعامل در قرآن
نمونه بارز این تدبیر، در آیه سوم مائده است که مربوط به خوراکیهای حرام است اما ناگهان فرازهایم مهمی مثل "الیوم اکملت لکم دینکم" در میان آن میآید. سوره احزاب هم یکی از بیشترین صحنه پدافند غیرعامل حقایق استراتژیک است. در میان فرازهایی که سخن از همسران پیامبر است، ناگاه آیه تطهیر با ساختار لفظی و معنایی متفاوت، جای میگیرد.
قطعا استفاده از پدافند غیرعامل در سخن، از پیچیدهترین روشهایی است که کمتر در کلام غیر معصوم دیده شده است، از آنجایی که در این جهان پیچیده، با دشمنان بسیار، دشمنیهای شدید، ابزارهای دشمنی پیچیده و در دسترس بودن سخنان از طریق سامانه ارتباطی، خطر حمله به حقایق استراتژیک نظام اسلامی زیاد است، و از سویی جهان اسلام تحت تدبیر ولی فقیه و نائب امام زمان است، پس دور از انتظار نیست که حقایق استراتژیک نظام اسلامی به شکل مستتر و پدافند غیرعامل، از زبان مردی ضریح چفیه به دوش، جاری شود.
وقتی سخنان ولی فقیه را مورد واکاوی دقیق قرار دهیم، حس میکنیم که با سخنانی به شيوه كلام معصوم مواجه میشویم: هیچ کس برای من هاشمی نمیشود، هاشمی زنده است، چون نهضت زنده است و ...؛ این سخنان در ظاهر ستایشآمیزند، اما فهم صحیح آن تا آستانه فهم صحیح"زنان پیامبر مادران مؤمنینند" دشواری دارد.![]()
۱
v پدافند غیرعامل حضرت محمد (ص) و رهبر در امتیازدهی صوری
مقام معظم رهبری در سرآغاز خطبه نخست نماز جمعه، ۲۹ خرداد ۸۸: "از يك طرف، دشمنان با نيروى مجهزى آنها را محاصره كرده بودند؛ كه موجب اضطراب ميشد، موجب تشويش براى بسيارى از مؤمنين ميشد؛ از طرف ديگر، پيغمبر اكرم بر طبق آن سياست عظيم مكتوم الهى - كه بعد براى همه آشكار شد - در مقابل كفارى كه آمده بودند، در مواردى كوتاه آمد؛ گفتند اسم «رحمان و رحيم» را، «بسم اللَّه»، را از اين نوشته حذف كنيد، پيغمبر قبول كرد؛ و چند مسئله از اين قبيل پبش آمد. اين هم دلهائى را مشوش كرد، مضطرب كرد، به ترديد انداخت. در چنين مواردى اين اضطرابهاى گوناگون براى مؤمنينِ به اسلام پيش مىآيد"
۲
یعنی الان هم قرار است همین اتفاقات بیفتد، همین امتیازات داده شود، و همین تشویشها و تردیدها برای اهل ایمان فرا برسد، اما پیشاپیش مردم بدانند که این امتیاز دادنها یک سیاست عظیم مکتوم است که از اول انقلاب تا کنون بوده است و طوفانهای بنیادکن نتوانسته است بر سکینه مردم چیره شود و سخنان ولی امر در این خطبه نماز جمعه درباره ایکس هم نمونهای از آن است و ممکن است مومنین را درباره ماهیت ایکس به تشویش بیندازد، و مردم باید با سکینه بر تردیدها فائق آیند و زمینه ازدیاد ایمان خود و جلب رحمت بیشتر پرودگار را در همراهی با دولت اسلامی فرا هم آورند. همراهی "کج دار و مریز" رهبری با برخی، از همین نوع است و ظاهرا این تدبیر ادامه مییابد و هنوز زمان برای به ذلت نشاندن ایکس و کمیتهایکس مناسب نیست.
v کُشافند رهبر با "هیچکس برای من مثل هاشمی نیست"
قطعا فرمایش مقام عظمای ولایت در عظیمترین نماز جمعه انقلاب صریحتر از فرمایش ایشان در هنگام رای دادن در خرداد ۷۶ نیست که فرمودند: "هیچ کس برای من مثل هاشمی نیست" اما هنگامی که در جلسه پرسش و پاسخ ۲۲ اردبیهشت ۷۷ دانشگاه تهران، از این سخن سؤال شد، ایشان پاسخ دادند که "علّتش اين است كه آقاى هاشمى از سال ۱۳۳۶ - يعنى ۴۱ سال - با من همكارى و رفاقت دارد" و بلافاصله اضافه میکنند: "عجيب است كه آقای خاتمى هم اتّفاقاً همين مقدار با من سابقه دارد"![]()
۳
الف. ظاهرا این فرموده رهبری موهم مقایسه نسبی هاشمی و خاتمی است نه مقایسه مطلق؛ همانطور که دانشجوی پرسشگر نیز برداشت کردهاست که منظور از هیچکس با توجه به زمان و مکان بیان آقا، خاتمی بودهاست، اتفاقا خاتمی هم همان سال در مراسم رحلت امام کلماتی به قصد انتقام از این بیان رهبری معظم به زبان آورد که حاکی از همین برداشت وی بود: "... البته هیچکس برای ما مانند امام نمیشود"
ب. علاوه بر این آیت الله خامنهای در سال بعد، حتی این مقایسه نسبی را هم با این سخن که علت بیان این فرمودهشان را فقط "رفاقت و همراهی" بیان کردند نه چیز بیشتر، و همین علت را بلافاصله در مورد خاتمی هم صادق میدانند، تا کاملا دلجویی خود را تاکتیکی و مشابه رفتار پیامبر و امام علی علیهماالسلام، نشان دهند.
ج. با توجه به شرایط بحرانی امروز و بیان صریح رهبر معظم نسبت به نزدیکی بیشتر افکار احمدینژاد به گفتمان رهبری، نسبت به هاشمی، میتوان گفت که حقیقتا هیچ کدام از اینها برای ولی فقیه مثل احمدینژاد نمیشوند. از سویی با توجه به نبود یک مورد حمایت گفتمانی از سوی مقام رهبری در سالیان اخیر سال از هاشمی، و اینکه اخیرا به غیر از تهدیدنامه سرگشاده، و سکوت مرگبار هاشمی، شاهد تغییری در وی نبودهایم، میتوان نتیجه گرفت که دلجویی مبهم و اندک رهبری از هاشمی، از نوع امتیازدهی لفظی پیامبر در حدیبیه بودهاست، که باید به ماجراجویان معترض به اجرای گفتمان ناب انقلاب داده میشد؛ کاری که امام علی علیهالسلام هم درباره عثمان عفان کرد؛ ایشان در نامه به مردم کوفه نوشت:
v پدافند غیرعامل در سیره امام علی علیه السلام
"شما را از مساله عثمان چنان آگاه کنم که شنیدنش مانند دیدنش باشد؛ مردم او را سرزنش کردند اما من مردی از مهاجرین بودم که بیشتر از او تفقد و رضایتجویی میکردم و کمتر او را سرزنش میکردم: "أمّا بعد فإنّي اُخبركم عن أمر عثمان حتي يكون سمعُه كعيانه، إنّ النّاس طعنوا عليه فكنتُ رجلاً من المهاجرين اُكثِرُ استعتابه و اُقِلُّ عتابه۴؛ [استعتابه: استرضاؤه] عثمان درخور استعتاب بیشتر و عتاب کمتر بود یا شایسته عتاب بیشتر و استعتاب کمتر؟
این است راز برخی دلجوییهای رهبران اسلام از دشمنان گفتمان اسلام ناب!
v پدافند غیرعامل رهبری در تبیین خیانت
رهبر فرزانه انقلاب در ۲ شهریور ۸۷: "آدم متأسفانه مىبيند چيزهايى كه به نام انتقاد از دولت، امروز گفته ميشود، شكل همين تخريب دارد: يعنى انكار امتيازات، قبول نكردن برجستگيها و كارهاى خوب، و درشت كردن و برجسته كردن ضعفها"، "حتّى بعضى از نقاط قوّت را به عنوان نقطه ضعف معرفى كردن " نمونهای از این نقطه قوتها:
مقام معظم رهبری در ۲ شهریور ۸۷: "ما امروز در مقابله با استكبار، در سياست خارجى زبانمان، زبانِ طلبگارى، عزت، اقتدار معنوى و اقتدار ملى است؛ آن وقت بعضى بيايند همين را به عنوان نقطه ضعف وانمود كنند كه نه آقا! شما كارى كردهايد كه فلان دولتها از شما خوششان نيايد" توبیخ و تخریب همین نقطه قوت:
هاشمی سه ماه بعد در ۲۶ آبان ۸۷: "مگر ميشود در دنيايي كه به دهكدۀ جهاني تبديل شده تعامل نكنيم؟ مگر ميشود با ستيز با ديگران و در پيش گرفتن سياست ستيز، درگيري و تهاجم جلو برويم؟" ایسنا ۲۶ آبان ۸۷
ولی امر مسلمین شهریور ۸۷: "امروز امريكا و صهيونيزم مظهر استكبارند؛ ليكن هر جا، هر كس، هر دولتى و هر مجموعهاى كه نسبت به ديگران استكبار بورزند، آفتى در جامعه بشرى و در نظام زندگى انسان بوجود مىآورند. "ستيزه با اين حالت هم يك حالت مطلوب اسلامى است" اين هم يكى از خصوصيات دولت نهم است كه خوشبختانه برجسته است" پس تخریب از هر كس باشد خيانت و تخریبگر خائن به نظام است:
مقام معظم رهبری شهریور ۸۷: "انتقاد خوب است، تخريب بد است؛ انتقاد خدمت است، تخريب "خيانت" است؛ نه خيانت به دولت، بلكه "خيانت به نظام" و خيانت به كشور است. نبايد تخريب بكنند! انتقاد بكنند". ستیزندگی در سیاست خارجی، دقیقا وجه تحسین رهبر و عامل انتقاد! اکبر است.
v پدافند غیرعامل رهبری در تبیین دشمن
مقام معظم رهبری در ديدار با اعضاى مجلس خبرگان رهبرى ۱۲ اسفند ۱۳۷۰: ممكن است در همه مراحل دشمن بخواهد از همه موفقيتهاى ما يك نقطه منفى بتراشد و هر نقطه قوّتى را نقطه ضعف وانمود كند؛ ما از دشمن جز اين انتظارى نداريم! وقتی این فرمایش ۱۸ سال پیش رهبری را در کنار مسائل ذکر شده در "تبیین خیانت" بگذاریم چیزهای جالبی روشن میشود! در آنجا نشان دادیم که چه کسی از نقطه قوت، نقطه ضعف میتراشد!
در این مقاله طی رمزگشایی دشواری، تبیین شد که فرمایش رهبری در "هیچ کس برای من مثل هاشمی نمیشود" یک پدافند غیر عامل بسیار پیچیده است. در این نوشته، سعی بر این است که به هدف این پدافند و هجومی سنگینی که این پدافند پیچیده، در برابر آن طراحی شده است، اشاره کنیم:
اینک رازی که سالها در سینه فرزندان رازدار ولایت، نهفته بود را افشا میکنیم؛ هیچگاه یادم نمیرود که این سخن ولیّ خدا (هیچ کس برای من...) سالها سوال سخت مردم حزباللهی و عامل گمراهی برخی علما بود، و برخی هم آن را لغزش رهبری میپنداشتند!
v بیت رهبری اسلام، رفتامد شیاطین و ملائکه و آیندهنگری رهبر
پیشتر درباره اجتنابناپذیری حضور شیاطین در بیت رهبری اشاره شد. تردیدی نیست که نصرت خداوند و ملائکه ۵ در طول تاریخ مبارزه حق و باطل، بارها نصیب اهل حق شده است؛ و استمرار هم خواهد داشت۶ به شرط اینکه هر کسی خواهان نصرت الهی است، الله را یاری کند، بگوید پروردگارم الله است و سپس استقامت ورزد و سرسوزنی هم کوتاه نیاید، نمونههای امروزی آن را دوست و دشمن در جنگ ۳۳روزه لبنان گزارش کردند و رهبری و رزمندگان، در دفاع ۸ ساله گرم و در جنگ ۱۶ ساله نرم اشاره کردند؛ غرض اینکه رهبری اسلام به فضل خداوند و مدد ملائکه "بر"زمان ایستاده است و حوادث "در" زمان را به خوبی شناسایی و مدیریت میکند؛ ابرفیوچرلوژیست!
v پدافند غیرعامل زودهنگام رهبری در برابر ویرانگری دیرهنگام سبزها
تا آنجا که ما می فهمیم، بکار گیری این پدافند پیچیده غیرعامل، دو دلیل داشت، یکی از آنها هنوز باید نهان بماند و از دیگری امروز می توان پرده برگرفت؛ اگر جبهه سبز امروزی با محوریت هاشمی و خاتمی و موسوی، در ایام رنجوری امت حزب الله و غربت عمیق رهبری و قدرت جریانی که امروز به سبز موسوم است، شکل میگرفت، هیچ اثری از نظام اسلامی نمانده بود؛ نابودی نظام.
هاشمی با در اختیار گرفتن نیروی انسانی و مدیران کشور، در دست داشتن بیش از ۷۰ درصد اقتصاد کشور و در دست گرفتن سیاست و فاصله گرفتن نظام از گفتمان انقلاب، توانسته بود، عملا مرد شماره یک نظام باشد و رهبری را در عمل به دست بگیرد.۷
اگر توان مردمِ در اختیار خاتمی و خسته از "نظام رفسنجانی" (نه نظام اسلامی مورد نظر امام و رهبری) ضربدر قدرت حاکمیتی هاشمی میشد، نظام و رهبری، امکان مقابله با آنان و احیای گفتمان و ارزشهای جوهری انقلاب را نداشتند. در این شرایط، نائب امام عصر، با زیرکی تمام، به پیچیدهترین پدافند غیرعاملی پناه برد که به ذهن احدی نمیرسید، ایشان در هنگام رأی دادن هاشمی را به خود منتسب کرد و فرمود: "هیچ کس برای من مثل هاشمی نمیشود".
v نتیجه معجزهآسای این ابرحکمت بالغه
دو مورد از نتایج این کرامت استراتژیک:
نتیجه اول: هاشمی رهبر آینده: هاشمی با این استدلال که چون من بیش از همه به رهبری نزدیکم، پس من بیش از همه استحقاق رهبری دارم و لذا باید در بین عموم این ویژگی (هیچکس برای من...) را حقظ کنم، تا رهبر شوم. نتیجه طبیعی این امر، عدم فاصله گرفتن آشکار از رهبری است و مراعات ظواهر امر، لذا نباید با طرح وحدت با خاتمیون، مجبور شوم تا در دوره رهبریم، به آنان سهمی بدهم. پس باید مستقل باشم و این چندین سال را با سیاست، مدیریت کنم؛ تا وقت جانشینی آیت الله خامنهای.
نتیجه دوم: خاتمی و دوستانش که به سبب خستگی مردم از "نظام هاشمی" توانسته بودند محبوبیت نظام اسلامی را مصادره کند، در تحلیل خود به این نکته رسیدند که هاشمی و رهبری همجبههاند و حضور هاشمی در جبهه دوم خرداد، برای مصادره قدرت از دست رفته و باز گرداندن آن به ولیّفقیه آینده (مطابق سخن رهبری، هاشمی) است.
بنابراین دو خطر آینده خاتمی و گفتمانش را تهدید میکند؛ اولی خطر قانونگریزی معهود هاشمی، بستگان و وابستگانش برای تسلط بر خاتمیون است و دومی، خطر رهبر شدن فردی مجرب و اقتدارگرا و صاحب اقتصاد و سیاست و فرهنگ کشور است که امکان اقدام بر خلاف نظر وی نزدیک به صفر است. بر این اساس بر دو استراتژی تکیه کردند:
۱. برجسته کردن شعار قانون و قانونگرایی که عملا زمینه اقتدارگرایی و فشار هاشمی (رهبر آینده) را کم میکرد، به ویژه که با قبضه مجلس، امکان گذراندن قوانین دلخواه هست.
۲. تخریب هاشمی برای اینکه یا رهبر نشود، یا رهبر ضعیفی شود، تا خاتمی بتواند با "طرح دو قلویش" خود و جریان سکولارش را بر بام ایران بنشاند. اما غافل از اینکه مکر الهی، بالاترین مکرهاست؛ و چرخ مکرها را معکوس میچرخاند:
الف. آنها شعار قانون سر دادند که در حقیقت امروز صد در صد به ضررشان است. و از همان چیزی که برای اهداف شیطانی بدان پناه برده بودند، امروز چوب میخورند.
ب. آنها هاشمی را هزار بار رنگ خاکستری و سرخ و ... بی آبرو کردند، اما امروز به همو نیازمندترینند و پشتوانه اصلی سبزها بنا بر قول و فعل آقای هاشمی و اهلبیتش (اهلالبت أدری بما فی البیت: اهل بیت به آنچه در خانه میگذرد، آگاه ترند) همین آقای هاشمی است؛ همانطور که دوست و دشمن از رفتار آقای هاشمی فهمیدهاند و شمس الواعظین و دختر رفسنجانی هم بیان کرده است: پدرم سبز است، سازش هم نمیپذیرد!
و همه اینها محصول یک سیاست عظیم مکتومی است که اوج تجلی آن در " هیچ کس برای من مثل هاشمی نمیشود" است. هاشمی و خاتمی متحد شدند، اما خیلی دیر! خیلی دیر! خیلی دیر! چون رهبر اسلام به مدد الهی، با یک جمله، جملگی را پراکنده کرد، آن هم خیلی زود، خیلی زود، خیلی زود؛ حدود ۱۴ سال پیش جبهه سبز را فرو پاشید و جنگ سبز را به فتنه سبز تنزل داد.
---------------------------------------------------------------
۱. بنگرید به «کُشافند قرآن و ابرفقه معنای «امّالمؤمنین»
۲. همان ابتدای خطبه نخست معلوم بود که در این عهدنامه قرار است مظلومیت زیادی بر مولا و جبهه حق برود، اما خوشحالیم که مولا فرمود:"من مطمئنم و يقين دارم اين ملت به توفيق الهى، به حول و قوه الهى، به تمام اهداف بلند خود دست خواهد يافت." ("لتدخلن المسجد الحرام ان شاء الله آمنین" و شکستن بت بزرگ) بنابراین منتظر فتح مبین پس از صلح حدیبیه هستیم!
۳. اگر علت حکم ذکر شد، یعنی هر جا علت باشد حکم هم هست؛ اصطلاحا تعلیل، تعمیم میآورد.
۴. نهج البلاغة، مؤسسة النشر الإسلامي، ص ۱۱۴، نامۀ نخست.
۵. آلعمران،۱۲۴: "إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنينَ أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلينَ" و نیز آلعمران، ۱۲۵.
۶. فصلت، ۳۰: "إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ..."
۷. فائزه هاشمی در اغتشاشات بعد از انتخابات: "[امام] خامنهای احمدی نژاد رو میخواد. خامنهای این همه دوره، کی رهبر بوده؟ تنها دورهای که رهبره الانه." - یکی از حاضرین: - آقا مگه نگفته بود هیچکس برای من هاشمی نمیشه؟ - فائزه: - "آقا اون حرف رو زد. ولی شما تاریخ رو که نگاه کنید زمانی که آقا رئیس جمهور بود، نخست وزیرش میرحسین، تحمیلی از آقای [امام] خمینی بود. زمانی که بابا رئیس جمهور شد، باز رئیس جمهور از سوی آقا نبود. خاتمی که رئیس جمهور شد، باز اون نبود. تنها دوره ای که رهبر واقعیه الانه": دانلود فایل صوتی.